91/9/24
12:25 ص
وقتی
تو بانویت را
با آرایشی زیبا
با لباس های که مرا یاد تابستان گرم می اندازد
به خیابان می آوری
وبی اجازه به همه اجازه نگاه میدهی
ومن نگاه های اتشین مردان را
بر اندام عروسک شده بانویت نظاره میکنم
به خودم می گویم:
این آقا
چه با کلاس وبه روز است که
بانویش را بین همه تقسیم میکند
.
.
.
راستی آقا
بیشتر از این هم تقسیم میکنی؟
یاعلی
ای پیک راستان خبر یار ما بگو....احوال گل به بلبل دستان سرا بگو.....ما محرمان خلوت انسیم غم مخور.....با یار آشنا سخن آشنا بگو.....برهم چو میزدآن سر زلفین مشکبار.....با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو.....آن کس که منع ما زخرابات می کند.....گو درحضورپیر من این ماجرا بگو.....گردیگرت برآن دردولت گذربود.....بعداز ادی خدمت وعرض دعا بگو.....هرچندما بدیم تو مارابدان مگیر.....شاهانه ماجرای گناه گدا بگو....بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان.....با این گدا حکایت آن پادشاه بگو.....جان ها ز دام زلف چو بر خاک می فشاند....بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو.....جان پرور است قصه ارباب معرفت.....رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو