90/10/4
12:57 ص
چه زود روز آخر میشود
وقتی اینچنین روز اول را از یاد برده ا یم
تو فریاد میزنی و من میشنوم
اما زبانی برای پاسخت دیگر نیست...
کاش قبل رفتنم می گفتی تا می گفتم
آنچه باید بین من و تو گفته میشد
اکنون فاصله من و تو تا فردای قیامت است
خاک ها سرد میشوند و تو مرا به قاب خاطره ها میسپاری
اما چه زود روز آخر میشود
وقتی خاک میزبان میشود
ای پیک راستان خبر یار ما بگو....احوال گل به بلبل دستان سرا بگو.....ما محرمان خلوت انسیم غم مخور.....با یار آشنا سخن آشنا بگو.....برهم چو میزدآن سر زلفین مشکبار.....با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو.....آن کس که منع ما زخرابات می کند.....گو درحضورپیر من این ماجرا بگو.....گردیگرت برآن دردولت گذربود.....بعداز ادی خدمت وعرض دعا بگو.....هرچندما بدیم تو مارابدان مگیر.....شاهانه ماجرای گناه گدا بگو....بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان.....با این گدا حکایت آن پادشاه بگو.....جان ها ز دام زلف چو بر خاک می فشاند....بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو.....جان پرور است قصه ارباب معرفت.....رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو