اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، اللّهم ایاک نعبد و ایاک نستعین
حضور آیت الله حاج شیخ نورالله طبرسی دامت برکاته
نماینده محترم رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در مازندران
سلام علیکم؛
چنانچه استحضار دارید واقعهای تاسف بار در جغرافیای حماسی و انقلابی مازندران رخ داد که قلوب مومنین در کشور را اندوهگین، خانواده های مکرم شهیدان را غم زده و رزمندگان ایران و اسلام را سرشار از خشم انقلابی ساخت. از دیگر سو امّا شنیده شد که دل بیگانگان و رئیس روسیا و جنایتکار کاخ سفید از این رخداد شادمان شد.
و اینگونه دگرباره اقدام تأسف بار جناب آیت الله رفسنجانی از سرزمین علویان در صدر اخبار ایران و جهان قرار گرفت و در شاهراههای اینترنتی جهان دست به دست کاربران و سیاستمداران چرخید و چرخید، شگفتی آفرید و برای علویان شمال سرافکندگی تولید کرد. کما اینکه وی در فتنه غمبار و حوادث ضد انقلابی سال 88 تهران وقتی همه چیز به دستان با کفایت فقیه حکیم؛ امام خامنهای مدظله العالی تدبیر شد و به تحکیم و همبستگی ملّی گرایید و وقتی همه نگاهها عطف به آئیین ملّی تنفیذ رأی رئیس جمهور منتخب ملّت در دولت دهم بود، به علامت قهر و اعتراض از پایتخت و ام القری اسلام خارج شد؛ آری! او آنجا هم مازندران را محلّ اطراق سیاسی پر سرو صدا و کژتابی های شخصی خویش نمود، با کاروانی از دوستان و اقرباء و محافظین و خانواده خود، خوش نشینی در مناطق ییلاقی مازندران را برهم نشینی با ولی امر و پاسداشت رأی ملّی ترجیح داد و چه ترجیح بلا مرجحی که عقل و شرع و حتی سکولاریته عرف نیز بر نادرستی و قبح آن شهادتی تاریخی دادند. آری! آنجا نیز او با تکبر و تبختر، سامان ده هزار شهید و عالمان ربانی و انقلابی را به تذلّل کشانید و ملّت مسلم و انقلابی دیارمان را سرافکنده کرد.
در یادمان آیت الله فقید؛ صالحی مازندرانی حشرالله مع النبیین امّا همه چیز از اندازه و نزاکت خارج شد، با این که یادمان آن فقید مجاهد تحت الشعاع عکس و نام و جملات عاریتی در ستایش و مدح و تبلیغ جناب آیتالله رفسنجانی بود، مردم را امّا با آن کاری نیست چه، پر واضح است که این تبلیغات حدیث نفس میکند؛ حتّی ما را با تخریب دیواره شبستان مسجد جامع شهر شیرگاه برای ورود و جلوس ویژهاش که حتما فقه مبین و عرف متین در برابر آن مسکوت نیست هم کاری نیست!
امّا با شهیدان مان چه کنیم؟! با نور چشمان خود چه کنیم؟ ما ماندهایم خار در چشم و استخوان در گلو! من حتّی ده هزار شهید مازندران که به تاریخ پیوسته اند (اگر چه سید مرتضی آوینی به نیکی گفت شهیدان مانده اند امّا زمان ما را با خود برده است) را نیز نمی گویم؟! با شهیدان مظلوم باغبانی و رحمتی که ابدان مطهرشان از سرزمین شامات و از مجاورت بیت المقدس عزیز آمده است چه کنیم؟! با حرف های این آیت الله و با این آیات الهی در خون آرمیده از سفر برگشت? مان چه کنیم؟! با فردای تاریخی دخترک یتیم باغبانی مظلوم و حیدری قهرمان و مجاهد چه کنیم؟ او باید حرف خلاف و من غیر حق جناب آیت الله رفسنجانی را در سوادکوه باور کند یا حرف رزمندگان مقاومت، دوستداران پایداری و مقاومت پژوهان را که عزت و شرف شان در راست گویی و درست کاری است؟! ساکنان محور مقاومت درست می گویند یا سخنران یادمان فقیه رزمنده ی ما ؛ صالحی مازندرانی؟! تشییع کنندگان پیکر شهیدان از شامات رجعت کرده ی دیار علویان می خواهند بدانند جان کری، مکین و اوباما و سخنران مدعو سوادکوه راست میگویند یا امام خامنه ای و سید حسن نصرالله ؟ و صد البته کیست که نداند کذّاب کدامند؟
حضرت آیت الله! به نظر می رسد عزت و شرف سرزمین مان ؛ در این رخداد سیاسی خدشه دار شد، وانگهی به نظر می رسد ساحت ربانی روح آن فقیه فقید هم از سخنان شگفت آور و ضد محور مقاومت آزرده باشد.
به نظر میرسد به خون شهیدان تازه از سفر برگشت? ما بی احترامی شده است، به مقاومت! به جهاد! به شرف! به نصرالله! به حاج رضوان، به حاج قاسم، به همه مبارزان راه آزادی! به همه توهین شده است. با اینکه صوت و فیلم آیتالله رفسنجانی را شخصا دیده بودم امّا به حکم ادب سمع و حدود شرعی نقل، و اظهارات آیت الله طباطبایی نمایند? محترم ولی فقیه در اصفهان داّل بر تکذیب جناب رفسنجانی، مجددا موضوع را با برخی عقلا، نخبگان و بعضی مسوولان حاضر در مراسم سخنرانی مورد بررسی قرار دادم که مع الاسف، شاهدان عینی گفتند؛ بیان شده است آن چیزی که نباید بیان میشد! از این رو از آنجا که حضرت عالی از دعوت کنندگان سخنران بودهاید و در زندگی سیاسی و مذهبی خویش منشاء خیرات و ملجأ رزمندگان از دوران دفاع مقدس تاکنون بوده و هستید، بر آن شدم تا از حضور نمایند? محترم رهبر انقلاب اسلامی امّا به نمایندگی از بسیاری نخبگان، بسیجیان، دانشگاهیان و طلاب انقلابی پرسش کنم که رفع این ظلم و بدنامی که با تشییع ابدان مطهر شهیدان تبرستانی محور مقاومت قرین شده است، چگونه ممکن میشود؟
اکنون این پرسش توأم با خشم انقلابی در اذهان بسیاری از طلاب جوان و دانشگاهیان مازندران وجود دارد که در رفع این ثلمه چگونه باید تدبیر کرد؟ و رهنمود حضرت تان برای بازگشت به سرمایه اجتماعی استان چیست؟
حضرت آیت الله! دوازده سال پیش در تابستان سال 1380 به اتفاق جمعی از رزمندگان و مسوولان لشکر 25 کربلا و کنگر? شهدای مازندران به حضور آن فقیه مجاهد و رزمنده؛ مرحوم صالحی مازندرانی شرفیاب شدیم. در روستای لرزنه و بر بلندای کوهها و ارتفاعات محل اقامت تابستانی خویش ما را به حضور پذیرفت، در کهنسالی سرشار از ایمان انقلابی و مملو از حماسه بود، از مجالست خود با فرماندهان و رزمندگان لشکر 25 کربلا خاطره گفت، از فرمانده لشکر و بر و بچه های جنگ، و می گفت « الان بعضا برخی طوری صحبت می کنند که گویی ایثارگران بدهکارند و خودشان طلبکار، شهدا و رزمندگان جاده را صاف کردند و مسیر همانند یک اتوبان شد؛ بی انصافها نمیگویند چه کسی این مسیر پر پیچ و خم و ناصاف را هموار کرد»، آن مجاهد عارف با قلبی اندوهگین اما ادامه داد و به صرافت طبع گفت: «چفیه انقلاب کرد اما پاپیون طلبکار شد؟!»
آری! آن فقیه فقید که این آقای آیت الله که با سهو لسان یا اطلاعات غلط و دروغ کسان در یادمانش، شهدای مقاومت اسلامی را با بی اعتنایی به فراموشی سپرد؛ 12 سال قبل در چنین روزهایی به ما گفت: «اگر شهدا نبودند (اینان) دفع و بلکه دفن می شدند، اگر آن دفاع نبود چیزی نمی ماند.»، گویا از وضع و حال برخی امروزییان پرده بر می داشت که اگر پایداری و جانفشانی رزمندگان محور مقاومت در سرزمین شامات و غیرت اهالی خط مقدم در ضاحیه و بنت جبیل و مارون الرأس نباشد، خوش نشینی ها و دید و بازدیدهای تبلیغاتی و بی خاصیت شان در دامنه های البرز و دماوند و کجور زیر سایه بمب ها و موشک ها و هواپیماهای بی سرنشین ناتو، همانند پاکستان و افغانستان به خاک و خون کشیده خواهد شد.
حضرت آیت الله! با این وصف تردید نمی توان کرد که اگر فقیه فقید ما زنده می بود محور مقاومت را پاس می داشت و بر اوباما، جان کری و مکین و اولاند و نخست وزیر جنایتکار انگلیس و بر شیوخ مرتجع و سازشکار و بی خاصیت عرب لعنت می فرستاد، گو اینکه بی شک روح شهیدان مازندرانی محور مقاومت و آن فقیه فقید در رضوان الهی متنعم و در "قهقه? مستانه شان عند ربهم یرزقونند"
راستی! فقیه فقید ما آن روزها از چیز دیگری نیز ناراحت بود و به حاضران تذکر داد و همه آنها شاهدند که گفت:" کارگزاران کشور، مازندران ما را به آسایشگاه خستگان حکومت تبدیل کرده اند و فقر و فاقه ما را زیر پوششی از سبزه و کوه و دریا پنهان نمودهاند" آری! اکنون ما را با این هم کاری نیست که چه کسی و کدام گروه و کدامین باندهای این دیار و مؤتلفین مرکز نشین شان سرزمین پر از منابع، استعداد و معادن گوناگون مان را طی سالیانی مدید به آسایشگاه خستگان حکومتی تبدیل کردند و شکارگاههای خصوصی و تفرجگاه های خانوادگی برای زنان و دختران و نوادگان پر معونه شان می آراستند، اما حتما نمی توان از ثلم? اخیر و ضایع? مؤلمه سوادکوه بر این دیار انقلابی و موطن حاج بصیر، طوسی، بلباسی، شیرسوار و کمیل ایمانی ما چشم پوشی کرد!
نمیتوان در سرزمین موسسین نخستین دولتهای مظلوم و مقتدر شیعی جهان با سیاست عقلانی، حکیمانه و شریعت مدارانه ی ولایت امر در محور مقاومت هم سخنی نداشت و بلکه بر ضد آن حرف های بی اساس و موهنی بر زبان جاری کرد، در این صورت با میثاق و نظم سیاسی و تئوریک سامان شیخ شهید و مشروعه خواه ما؛ آیت الله شیخ فضل الله نوری رضوان الله علیه (اگر چه نام و یاد و آرمان او نیز در کمند مدح و ثنای آن دیگری نیز مکتوم مانده است) و نیز آموزه ی ذوب شدن هاشمی نژادها و روحانی ها رضوان الله علیهم در امام خمینی (ره) و تواضع فیلسوفانه و عارفانه ی علامتین؛ عبدالله جوادی آملی و حسن زاده آملی حفظهم الله در امام خامنه ای و با آرمان شهیدانمان در تضاد و سزاوار خشم انقلابی است.
با این وصف باید که با هدایت شما روحانیت اصیل و شریعت پناه از سرمای? اجتماعی سرزمین مان؛ مازندارن دفاع کنیم، الله الله! در این ماجرا انگشت نمای این و آن شدیم که از چه روی مستمعین و به خصوص نیروهای انقلابی حوزه و دانشگاه سکوت کردند و قیام نکردند؟! در حالی که نمیدانند بسیاری از مستمعین به حکم اخلاق و پاسداشت ساحت فقاحت و تکریم روح آن فقیه فقید خشم خویش را در مجلس فرو خوردند. اکنون سخت مغبون و پشیمان امّا خویش را بر سر این پیچ تاریخی مسوول یافته اند، اکنون گروههای مختلف مردمی، ایثارگران، رزمندگان و بیوت ارجمند شهیدان و نخبگان استان منتظر اقدام قاطع برای رفع این ضایعه بزرگ هستند، پرسش مهم این است که آیا جناب آیت الله رفسنجانی در مازندران ما از مصونیت برخوردارند؟! آیا سکوت خواص و برخی رجال استان در برابر بی اعتنایی او به آیین ملّی تنفیذ رأی ملّی سال 88 و اطراق وی در این سامان سبب ساز و موجد اقدام اخیر نشده است؟!
اگر چه حسب اخبار شنیده شده، تأییدیه شما بر شهادت و گواهی انقلابی حضرت آیتالله جباری حفظه الله دال بر اظهار شدن بیانات غلط سخنران سوادکوه در حاشیه جلسه اخیر مجلس خبرگان باالاصاله واجد ارزش و نافی تحریف تاریخی آن ضایعه اسفناک در سخنرانی آقای آیت الله است اما جوانان انقلابی، دانشگاهیان ، طلاب غیور و ایثارگران و آحاد مقاومت دوستان دیارمان عاجلا و قویا طالب آنند که کاپیتولاسیون برخی رجال مدعو یکبار برای همیشه از سامان علویان رخت بربندد و حقوق نظام و انقلاب اسلامی بیش از این تضییع نگردد، زیرا این حقوق مربوط به نظام سیاسی اسلام و از لوازم حاکمیت بوده و غیر قابل تسامح و تساهل است؛ بخصوص اکنون در دوران تکوین دولت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر روحانی که برخی باندها چنین وانمود میکنند که تمامی راههای سیاسی ، اقتصادی و ... استان و یا نزدیکی به رئیس جمهور معقول و مکتبی، سرسائیدن و طواف برآستان دو رجل و سیاستمدار ناراضی پسافتن? هشتادو هشت است. ارجح است شخصیت متعهد و انقلابی آن جناب و دفتر مستطاب عالی به مرکزی برای فروپاشی این نظری? متوهمانه از یکسو و نیز بسیج عقلانیت و منابع و امکانات برای پیشرفت متوازن و اعتدالی و همچنین خدمت بی منت با حذف سیطر? سایه های سنگین برخی رجال، تبدیل شود که فردا دیر است.
مع الوصف اکنون بیش از همه، اعلام مواضع قاطع روحانیت اصیل استان و حوزههای ارجمند علوم دینی موجب تحکیم سرمایه اجتماعی - تاریخی مازندران در ایران اسلامی و بلکه محور مقاومت در جهان خواهد شد، چه اینکه ما را با نهادهای رسمی دولت به معنی الاعم و جریانات قدرت – ثروت و وابستگان گروهکها و فرقه انحرافی و یا باندهای سیاسی که میل به تحفّظ و سرسپردگی و دریافت منصب و مقام دارند و حتّی از صدور یک اطلاعیه در این ضایعه ی مؤلمه خودداری کرده اند کاری نیست اما روحانیت اصیل و آگاه و تابع ولی امر که جزوی از سرمایه اجتماعی این دیار به شمار می آید، چه خواهد کرد؟
لازم به یادآوری نیست که حضرت عالی به نیکی مراتب ارادت بنده را به روحانیت پیشرو، متعهد و پیرو ولی امر می شناسید و نیز میدانید که آن چه دارم از ارشادات روحانیت عزیز و نیز از تفضّل استادم مرحوم ابوی شیخ حسین زارعی رضوان الله علیه است که محور مقاومت و شهیدان آن را دوست می داشت و در اوج خفقان و ارعاب برخی جریانات تندروی دوم خرداد برای اجرای فتوای امام خمینی (ره) در اعدام انقلابی سلمان رشدی؛ سابّ النبی (ص) اراضی زراعی خود را وقف نمود و دهکده ی مقاومت کیاپی را به وطن دوم خانواده شهید مصطفی محمود مازح و مقاومت دوستان در شمال تبدیل کرد که بارها مورد ستایش حضرتعالی نیز واقع شد، پس نیک مستحضرید که این نوشتار نه به قصد تضعیف روحانیت اصیل و یا برای کسب شهرت که برای پاسداشت حقیقت و تکریم ولایت امر بوده است.