92/8/4
9:49 ع
پایگاه 598 - 1- سید جواد غروی در سال 1285 در نائین متولد شد و در سن یازده سالگی راهی حوزه علمیه اصفهان شد و به فراگیری علوم اسلامی پرداخت.
در سال 1356 وی به ساواک دعوت شد که وی خود را فردی شاه دوست و میهن پرست معرفی و ساواک نیزنامبرده را از روحانیون مثبت وعلاقمند به رژیم شاهنشاهی اعلام نمود. (اسناد ساواک - کتاب نوزدهم ص 194 و195)
نامبرده دارای افکار انحرافی درباب معراج پیامبر اسلام ،فرشتگان الهی ،شفاعت ،طهارت حضرت زهرا (س) و....می باشد.
به دنبال اعتراض علما اصفهان به سخنرانیها و نوشته جات انحرافی وی در جلسه ای که علما اصفهان نزد مرحوم ایت الله ارباب برگزار نمودند ،ایشان اظهار نمودند از ترس اینکه مبادا مورد ضرب وشتم مردم قرار گیرد وی را طرد نمی کنم .پس از اوج گیری انحرافات نامبرده استفتائاتی از طرف علما از حضرت امام خمینی ره و ایت الله العظمی خوئی ره صورت گرفت .
امام خمینی ره درباره او نوشتند:
"با صحت مطالب فوق چنین شخصی منحرف از مذهب اهل بیت است ولازم است مومنین از او احتراز کنند وحضور در جماعت ومنبر این شخص حرام و در معرض گمراهی است"
مرحوم آیت الله خوئی ره نیز مرقوم نمودند:
"شخص مزبور از مصادیق واضحه ضال ومضل است وترویج چنین شخصی به حضور منبرش یا غیر ان فضلا از اقتداء به او جائز نیست وبر مومنین لازم است که از ترویج عقاید فاسده او جلوگیری نمایند"
او در تاریخ 5 مهر 1384 از دنیا رفت.
2-سید علی اصغر غروی متولد سال 1325 در اصفهان فرزند (سید جواد غروی ) می باشد او عضو شورای مرکزی نهضت آزادی و مسئول شاخه اصفهان نهضت ازادی میباشد.
در میانه سال 1353 برای ادام? تحصیل به لبنان رفت و در سال 1355 به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشت? فلسفه اسلامی از دانشگاه لبنان و در سال 1358 به اخذ درج? دکترا در همان رشته از دانشگاه سن ژوزف بیروت نائل آمد.
نامبرده در مدت تحصیل در لبنان ارتباطی را با سرلشکر منصور قدر سفیر رژیم پهلوی در لبنان برقرار می کند. به نحوی که سرلشکر قدر در دیباچه جلدسوم کتاب "فلسطین واسرائیل " از "مساعدتهای بسیار ارزنده و همکاریهای پر ارزش یکی از دانشجویان دوره دکترای دانشگاه لبنان اقای علی اصغر غروی تشکر و قدردانی "نموده است.
سرلشکر قدر که بود؟
منصور قدر فرزند کاظم، در سال 1302ه.ش به دنیا آمد؛ وی پس از طی تحصیلات مقدماتی و اخذ دیپلم ریاضی، برای ادامه تحصیلات به دانشکده افسری وارد شد و تا درجه سرهنگی در مشاغل مختلف نظامی به کار مشغول بود؛ در سال 1337ه.ش با درجه سرهنگی به ساواک رفت و در قسمت اطلاعات خارجی (اداره کل دوم) مشغول به کار شد.
منصور قدر پس از مدتی به عنوان مامور ساواک به سفارت ایران در دمشق رفت و سپس به عنوان دبیر اول سفارت ایران در بیروت برگزیده شد. همچنین وی توانست پس از یک سال حضور در سفارت ایران در بیروت، در سال 1340ه.ش به ریاست اداره خاورمیانه در سازمان اطلاعات خارجی ساواک برسد. در سال 1340ه.ش به مدیریت اداره کل دوم ساواک (اطلاعات خارجی) رسید. در سال 1342ه.ش دوباره به لبنان سفر کرد و به عنوان رایزن درجه دو سفارت ایران در شهر بیروت مشغول به کار شد. در همین زمان همزمان با کار در سفارت ایران در لبنان، مسئول اداره ساواک در کشور سوریه نیز بود. پس از مدتی وی توانست به رایزن درجه یک سفارت و همچنین کاردار سفارت ایران در لبنان برسد.
منصور قدر از سال 1346ه.ش تا 1352ه.ش به اردن رفت و به عنوان سفیر ایران در آن کشور مشغول به کار شد. در سال 1352ه.ش به سفیری ایران در لبنان برگزیده شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357ه.ش در این سمت مشغول به کار بود.
سرلشکر قدر از مخالفین و دشمنان سرسخت امام موسی صدر در لبنان بوده است ، و از سوی دیگر اقای علی اصغر غروی خود را همراه و نزدیک به امام موسی صدر معرفی می نموده است.قضاوت بر عهده خوانندگان!
3- روز چهارشنبه، اول آبان ماه 92، روزنامه «بهار» یادداشتی با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» به مناسبت عید غدیر منتشر کرد که در آن، شبهات زیادی درباره دلالت واقعه غدیر خم بر مسأله خلافت و زعامت سیاسی امیرالمؤمنین (ع) مطرح شده بود.
نویسنده این مقاله موهن که باعث شد سعید پورعزیزی مدیرمسئول روزنامه بهار رسما از خوانندگان بخاطر درج ان عذرخواهی کند ،کسی نبود جز فرزند سید جواد غروی!
ای پیک راستان خبر یار ما بگو....احوال گل به بلبل دستان سرا بگو.....ما محرمان خلوت انسیم غم مخور.....با یار آشنا سخن آشنا بگو.....برهم چو میزدآن سر زلفین مشکبار.....با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو.....آن کس که منع ما زخرابات می کند.....گو درحضورپیر من این ماجرا بگو.....گردیگرت برآن دردولت گذربود.....بعداز ادی خدمت وعرض دعا بگو.....هرچندما بدیم تو مارابدان مگیر.....شاهانه ماجرای گناه گدا بگو....بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان.....با این گدا حکایت آن پادشاه بگو.....جان ها ز دام زلف چو بر خاک می فشاند....بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو.....جان پرور است قصه ارباب معرفت.....رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو