93/2/7
11:8 ع
92/7/4
11:0 ع
محمدرضا تقویفرد مدیرمسئول روزنامه خورشید در گفتوگو با فارس با اشاره به دیدار امروز جمعی از فرزندان شاهد و ایثارگر با هاشمیرفسنجانی اظهار داشت: در این جلسه که دیدار فرزندان شاهد و ایثارگر بود، مهمانان از قبل با کارتهای مخصوص دعوت شده بودند. حاضران که فرزندان شهدا بودند، پیشانیبندهایی با نوشته های «لبیک یا خامنهای» و چفیه توزیع کردند و فضا در حسینیه جماران، در ابتدا یک فضای معنوی شد.
مدیرمسئول روزنامه خورشید که خود نیز در این جلسه حضور داشته است، یادآورشد: وقتی مراسم شروع شد آقای (قدرت الله) علیخانی با مسئول برگزاری مراسم بحثی کرد و گفت که من خودم مسئولیت برنامهریزی این دیدار را برعهده میگیرم و میگویم که چه کار کنند.
وی ادامه داد: ابتدا قرار بود دکلمهای درباره امام(ره) و شهدا خوانده شود که آقای علیخانی گفت این مورد حذف شود و در نهایت به تفاهم رسیدند تا سه نفر از فرزندان شهدا صحبت هایی داشته باشند.
تقوی فرد تصریح کرد: هنگام مراسم، عدهای با اتوبوس برای حضور در این جلسه آمدند که البته چون کارت دعوت نداشتند، از ورودشان جلوگیری شد اما آقای علیخانی شخصا تلاش زیادی کرد و نهایتا با رایزنی توانست آنها را وارد حسینیه کند.
مدیرمسئول روزنامه خورشید یادآور شد: این افراد ظاهراً عدهای از استانهای خوزستان و لرستان بودند که وارد جلسه شدند و برای ما که رسانهای هستیم، روشن بود که این کار، یک اقدام کاملاً سازماندهی شده است.
وی ادامه داد: سه تن از فرزندان شاهد و ایثارگر به عنوان سخنران، صحبتهای کوتاهی کردند و بعد از آن، آقای علیخانی ادامه برنامه را به دست کسانی سپرد که صحبتهایشان مایه تاسف است. در روزی که به نام شهداست، شروع به کف و سوت و هلهله کردند و در محل حسینیه جماران، صحبت از آزادی سران فتنه شد.
تقوی فرد گفت: فضا به گونه ای بود که موجب ناراحتی فرزندان شهدا شد و شنیدن این حرفها با کف و سوت آنهم در حضور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، قلب خیلی ها را شکست.
وی در پایان گفت: البته فرزندان شهدا هم اعتراض کردند و یکی از آنها که جزو سخنرانان هم بود، به آقای هاشمی گفت که این کار به معنی خیانت به ماست اما اطرافان آقای هاشمی با وی درگیر شدند که حتی لباس او هم پاره شد.
92/6/14
4:17 ع
نزدیک به شش سال پیش زمانی که اسفندیار رحیم مشایی، معاون رییس جمهور وقت و رییس سازمان میراث فرهنگی کشور در سخنانی عجیب و مخالف مواضع اصولی نظام از دوستی با مردم اسراییل سخن گفت در کمتر از یک روز صدای سیاسیون کشور بلند شد به طوری که 200 نماینده مجلس شورای اسلامی با تنظیم نامه ای سخنان وی را محکوم کردند و عده ای از نمایندگان مجلس هشتم با این سخنان بحث استیضاح را مطرح کرده و طرح سوال از رییس جمهور را در دستور کار قرار دادند.
تقریبا همه روزنامه های سیاسی کشور این سخنان مشایی را به باد انتقاد گرفتند. اما نکته قابل تامل برخورد همان نمایندگان و روزنامه ها با مواضع اخیر جناب هاشمی است. تقریبا 5 روز از سخنان جناب هاشمی می گذرد اما نه از اعتراض رییس مجلس خبری هست و نه کمسیون امنیت ملی مجلس دست به کار شده و نه حتی نامه ای برای اعتراض به این سخنان کذب و نادرست هاشمی از سوی نمایندگان تنظیم شده است. آن روزها نمایندگانی چون آقای مطهری رییس جمهور وقت را به خارج شدن از مدار ولایت فقیه متهم کردند اما در قبال این سرکشی سیاسی هاشمی دربرابر مواضع اصولی رهبر معظم انقلاب و نظام اسلامی نه تنها سکوت پیشه کرده اند بلکه آقای مطهری در اظهاراتی عجیب تر از اظهارات جناب هاشمی به توجیه این سخنان پرداخت و چون معماری ناشی شروع به ماله کشی کرد.
وی در توجیه اظهارات هاشمی، این سخنان را برگرفته از اسناد و اطلاعاتی!! دانسته که در اختیار جناب هاشمی بوده و ایشان با این سخنان قصد داشتند تا نظام اسلامی بیش از این برای سوریه هزینه نکند. این توجیه آنقدر مبتذل و کوچک بوده که بیشتر به یک فکاهی سیاسی شبیه بوده تا تحلیل یک سیاستمدار! اولا باید پرسید جناب هاشمی این اطلاعات دقیق را از کجا بدست آورده که هنوز دستگاههای اطلاعاتی ایران و بازرسان سازمان ملل هم نتوانسته اند به آنها دسترسی پیدا کنند؟ و ثانیا اگر هم ادعای شگفت انگیز آقای هاشمی را بپذیریم باز این توجیه آقای مطهری نشانه دهنده عدم درک صحیح هاشمی از مواضع اصولی نظام در قبال سوریه است. زیرا حمایت از سوریه تنها حمایت از یک کشور دوست نیست که هزینه کردن برایش محدود باشد بلکه حمایت از سوریه در حقیقت حمایت از یک شریک استراتژیک و سیاسی در منطقه است که حفظ و بقای سیاسی آن به طور مستقیم با حفظ و بقای سیاسی نظام اسلامی ایران ارتباط دارد.
آقای مطهری که چندی پیش از صلاحیت هاشمی برای ریاست جمهوری سخن گفت و درخواست برگزاری مسابقه دو بین ایشان و آقای جلیلی را کرد تا توان جسمی جناب هاشمی را به رخ بکشد!، باید بداند که برای شناخت توانایی های جناب هاشمی برای ریاست جمهوری نیازی به مسابقه دو با آقای جلیلی نیست بلکه باید بین ایشان و شاگردان سیاسی آقای جلیلی تست هوش برگزار شود. زیرا حتی یک دانشجوی علوم سیاسی هم می داند که چنین سخنانی در چنین شرایطی چقدر فاجعه انگیز است.
باید پرسید چه چیز باعث شده است که جناب هاشمی به راحتی و بدون هیچ واکنشی به چنین اظهارات خلاف قاعده ای بپردازد؟ به راستی چرا تیغ مجلسیان تنها بر گردن بعضی ها می نشیند و بعضی دیگر مجازند هر آنگونه که صلاح می دانند سخن برانند؟ آیا مجلس محلی برای استیفای حقوق ملت و دفاع از جهت گیری های اصولی نظام نیست؟ آیا نمایندگان به مصلحت نظام می اندیشد یا مصلحت احزاب و شخصیت های سیاسی؟
عملکرد دوگانه برخی از نمایندگان در این سالها مثال یک بام و دو هواست که در این مورد اخیر می توان تناقض در عملکرد را به وضوح مشاهده کرد.
اما به نظر می رسد سخنان اخیر هاشمی در قالب سیاست یک قدم به جلو و دو قدم به عقب قابل تحلیل باشد شاید ایشان می خواسته با این سخنان شرایط سیاسی را به گونه ای تلطیف کند که در صورت حمله قریب الوقوع غرب، ایران بتواند از مواضع قبلی خود دست بردارد و با پشت کردن به سوریه وارد این معرکه نشود. اما باید پذیرفت که در صورت بروز جنگ دیگر راهی برای بازگشت ایران باقی نخواهد ماند. ایران در حمایت از سوریه وارد راهی شده است که بازگشت از آن غیر ممکن است و تا آخر خط باید با دولت سوریه بماند زیرا به طور قطع هدف از سوریه برای آمریکا و هم پیمانانش سوریه نیست بلکه هدف اصلی ایران است و جنگ با سوریه در راستای پازل حمله به ایران است.
به هر حال آنچه که همه سیاسیون و جناب هاشمی باید بدان توجه کنند سخن خود هاشمی است که همگان را از اظهار نظر غیر اصولی و خارج از دستور کار دستگاه دیپلماسی کشور منع کرده بودند. جناب هاشمی ! اول خودت بعد دیگری....
ای پیک راستان خبر یار ما بگو....احوال گل به بلبل دستان سرا بگو.....ما محرمان خلوت انسیم غم مخور.....با یار آشنا سخن آشنا بگو.....برهم چو میزدآن سر زلفین مشکبار.....با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو.....آن کس که منع ما زخرابات می کند.....گو درحضورپیر من این ماجرا بگو.....گردیگرت برآن دردولت گذربود.....بعداز ادی خدمت وعرض دعا بگو.....هرچندما بدیم تو مارابدان مگیر.....شاهانه ماجرای گناه گدا بگو....بر این فقیر نامه آن محتشم بخوان.....با این گدا حکایت آن پادشاه بگو.....جان ها ز دام زلف چو بر خاک می فشاند....بر آن غریب ما چه گذشت ای صبا بگو.....جان پرور است قصه ارباب معرفت.....رمزی برو بپرس حدیثی بیا بگو